مشاهیر گروس رجال سیاسی
چهارشنبه, 28 آذر 1403

رجال سیاسی

حسنعلی‌خان گروسی (۱۲۰۱ بیجار - ۱۲۷۸ کرمان) ملقب به امیرنظام گروسی سیاستمدار٬ وزیر، دیپلمات، ادیب و خوشنویس دوره قاجار بود.

زندگی‌نامه

حسنعلی‌خان امیرنظام‌ گروسی از کردهای منطقه گروس و از طایفه کبودوند بود که در سال ۱۲۰۱ (۱۲۳۶ ه.ق) در بیجار مرکز ولایت گروس متولد شد، مادرش اصالتا ارمنی و پدرش محمدصادق خان جزء رجال بزرگ دربار فتحعلی شاه بود. حسنعلی‌خان از هشت سالگی تا هجده سالگی به تحصیل پرداخت و فارسی و عربی و تاریخ ادبیات را فرا گرفت و در نقد اشعار کردی و فارسی و عربی و ضبط تواریخ و انشا و حسن خط به مقام عالی رسید. او شخصی عارف و دانشمند و خطاط و از جمله نویسندگان زبر دست و ماهری است که سبک معروفی نیز دارد.

سالشمار زندگی‌سیاسی

  • ۱۲۵۲ق با دریافت درجه سرهنگی به عنوان فرمانده افواج گروس منصوب شد
  • ۱۲۵۳ با سمت سرهنگی در اردوی محمد شاه در محاصره هرات شرکت کرد و از خود لیاقت خوبی نشان داد.
  • از سال ۱۲۵۴ تا ۱۲۵۷ ق حسنعلی خان به همراه افواج گروس به محافظت از ارگ تبریز مأمور گشت .
  • از سال ۱۲۵۷ق تا ۱۲۹۵ق برای محافظت از سرحدات کرمانشاه در برابر عثمانی انتخاب شد.
  • ۱۲۶۰ق با نسبت دادن پدرکشی به وی، او را از کار برکنار کردند که در همین زمان حاج میرزا آقاسی صدراعظم محمد شاه نظر به عداوتی که با خانواده حسنعلی خان داشت (چنانکه خود امیر نظام در چند نامه اش به آن اشاره می کند)، حکومت موروثی گروس را از دست خاندان حسنعلی خان گرفته و به ابراهیم خان سرتیپ سلماسی سپرد.
  • ۱۲۶۴ق ناصرالدین شاه که به تخت نشست و امیرکبیر را به عنوان صدراعظم برگزید حسنعلی خان نیز توانست به کمک امیرکبیر حکومت از دست رفته گروس را مجدداً به خاندان خود برگرداند و بار دیگر ریاست افواج گروس را بر عهده گرفت.
  • ۱۲۶۵ ق حسنعلی خان جهت سرکوبی فتنه سالار راهی خراسان شد و توانست موفقیتی به دست آورد، اندکی بعد از فتنه سالار

در سال ۱۲۶۶ ق حسنعلی خان به صوابدید امیرکبیر مأمور سرکوبی ملا محمدعلی زنجانی از پیروان باب در زنجان شد و به مناسبت موفقیت در این مأموریت به مقام جنرال آجودانی شاه رسید.

  • ۱۲۶۷ ق حسنعلی خان جزء ملتزمین رکاب ناصرالدین شاه در سفر به اصفهان بود. به نظر می رسد حسنعلی خان در همین سفر و در اردوگاه سلطانیه کتاب پندنامه یحیویه را برای پسرش یحیی خان به نگارش درآورده است. پس از بازگشت به تهران مدتی ریاست افواج گارد سلطنتی را برعهده گرفت.
  • ۱۲۷۱ ق با داشتن مقام ریاست افواج گروس برای بازگرداندن نظم و امنیت به مشهد مأمور انتظامات آن شهر شد.
  • ۱۲۷۲ ق حسنعلی خان با سپاه خود به همراه حسام السلطنه والی خراسان عازم تسخیر هرات شد، پس از محاصره طولانی، هرات را فتح کردند و حفاظت از هرات را برعهده حسنعلی خان گذاشتند.

در سال ۱۲۷۳ حسنعلی خان به دلیل خدمات شایسته ای که انجام داده بود به تهران فرا خوانده شد و مورد التفات شاه قرار گرفت.

  • ۱۲۷۳ ق به دلیل اعتراض دولت انگلستان نسبت به فتح هرات، سرچارلز موره وزیر مختار انگلیس در ایران، برای نشان دادن اعتراض خود تهران را ترک کرد و به بغداد رفت، بعد از اندک مدتی که بین ایران و انگلیس صلح پاریس منعقد شد، دولت مرکزی حسنعلی خان را مأمور بازگرداندن سرچارلز موره به ایران کرد، وی در این مأموریت نیز لیاقت و شایستگی خود را نشان داد، در همین سال حفاظت از بیوتات و خزانه شاهی به مدت یک سال، یعنی تا ۱۲۷۵ ق به وی واگذار شد.
  • ۱۲۷۵ ق پس از عزل اعتمادالدوله نوری صدراعظم و مراجعت فرخ خان امین الدوله ایلچی مخصوص دولت ایران در دربار کشورهای اروپایی، حسنعلی خان گروسی به عنوان وزیر مختار از طرف سعید خان انصاری وزیر امور خارجه و به درخواست ناصرالدین شاه به اروپا (پاریس) مأمور شد. در این مأموریت وی سرپرستی ۴۲ نفر دانشجوی ایرانی را که قصد ادامه تحصیل به سبک اروپایی را داشتند بر عهده گرفت و از هیچ کوششی جهت یاری دادن به آنها دریغ نمی کرد.
  • ۱۲۷۶ ق به عنوان مأمور فوق العاده و وزیر مختار مخصوص در پاریس انتخاب شد. سفارت حسنعلی خان در اروپا هفت سال طول کشید. وی علاوه بر وظایفش در سفارت بیشتر اوقات خود را صرف بازدید از کارخانجات، مدارس، بیمارستانها و ... می کرد. در همین دوران مورد توجه زمامداران اروپایی قرار گرفت و توانست از آنها نشانهای دولتی دریافت نماید، از جمله نشان سنت موریس و سنت لازار از ایتالیا عقاب سفید از آلمان، لوژیون دونور از فرانسه، لئوپلد از بلژیک، دانبرک از دانمارک، کوردون از روسیه و . مجیدیه از عثمانی را از آن خود کرد.
  • ۱۲۸۱ ق برای مدت کوتاهی به تهران آمد و مجدداً با همان سمت به پاریس برگشت اما بعد از یک سال ۱۲۸۲ ق به علت مختل شدن مزاجش به ایران بازگشت.
  • ۱۲۸۳ ق با تأسیس دارالشوری کبری به عضویت آن پذیرفته شد و به مدت ۵ سال در این مقام باقی ماند.
  • ۱۲۸۷ ق فرزند ارشدش یحیی خان که فرمانده فوج گروس در کرمان بود وفات یافت و حسنعلی خان را در ماتم فرو برد.

در همین سال ۱۲۸۷ ق سپهسالار وزیر مختار ایران در استانبول به ایران بازگشت و به صدراعظمی ناصرالدین شاه برگزیده شد. حسنعلی خان به جای وی در سال ۱۲۸۸ ق به سفارت استانبول فرستاده شد، مدت اقامتش ۱۴ ماه به طول انجامید. در این مدت حسنعلی خان با زیرکی تمام از سیاست ایران در برابر عثمانیها دفاع کرد، نهایتاً در سال ۱۲۸۹ ق ضعف مزاج خود را در آب و هوای استانبول بهانه کرد و به ایران بازگشت.

  • ۱۲۸۹ ق به عنوان وزیر فواید عامه در دولت سپهسالار منصوب و به عضویت شورای وزیران نیز پذیرفته شد و همچنین به درجه امیر تومانی نائل آمد. علی رغم بی برنامگی و بی نظمی که در آن دوران، در امور اداری وزارتخانه ها رایج بود حسنعلی توانست اقدامات نسبتاً مهمی در زمینه اصلاحات انجام دهد از جمله می توان به فعالیتهای عمرانی و زیربنایی، همچون ایجاد شبکه راه آهن و راه سازی اشاره کرد. در سال ۱۲۹۰ ق ناصرالدین شاه که به تشویق سپهسالار عازم اروپا شد، حسنعلی خان با سمت وزیر فواید عامه از جمله ملتزمین رکاب وی بود.

یکی از وقایع مهم دوران سلطنت ناصرالدین شاه طغیان اکراد به رهبری شیخ عبیدالله شمزینی و حمزه آقا منگور در مناطق آذربایجان، ساوجبلاغ در سال ۱۲۹۷ ق بود که دولت مرکزی به کرات، به دفع آنها اقدام کرد اما نتیجه ای در بر نداشت، نهایتاً دولت مرکزی تصمیم گرفت این بار نیز از فراست و زکاوت حسنعلی خان در دفع این فتنه استفاده کند و حسنعلی خان هم در مقام وزیر فواید عامه این مأموریت را پذیرفت و در چندین نوبت اکراد را سرکوب کرد تا اینکه در سال ۱۲۹۸ق با اقداماتی حساب شده توانست حمزه آقامنگور، رهبر شورشیان را به قتل رساند و سبب دفع فتنه وفساد در آن منطقه گردد.

قتل حمزه آقا مورد اعتراض دولت روسیه واقع شد و حسنعلی خان مشروحه ای مفصل در جواب آنها به علاءالدوله امیر نظام نوشت.

  • ۱۲۹۹ ق حسنعلی خان با دریافت یک قبضه شمشیر مرصع و لقب سالار عسکری از ناصرالدین شاه به ریاست قشون آذربایجان منصوب گردید.
  • ۱۳۰۳ ق ولیعهد مظفرالدین میرزا با اعطای شمشیر مرصعی به حسنعلی خان او را به لقب امیر نظام مفتخر کرد.
  • ۱۳۰۹ق از وقایع مهم دیگر دوران پیشکاری امیرنظام در آذربایجان مسئله امتیاز رژی و شورش مردم تبریز علیه این قرارداد در سال ۱۳۰۹ بود، که امیر نظام در مقام والی شهر، از اجرای دستور ولیعهد جهت تیراندازی به سمت مردم تمرّد کرد، به دنبال آن در همان سال او را از پیشکاری آذربایجان عزل و به تهران احضار کردند و مورد بازخواست قرار دادند، بعد از مدتی بنا به درخواست ناصرالدین شاه امیر نظام را با همین سمت پیشکاری برای آذربایجان پیشنهاد دادند. اما امیرنظام سلامت مزاج و پیر شدن خود را بهانه کرد و از این امر صرف نظر نمود.
  • ۱۳۱۰ ق امیرنظام پس از استعفا از پیشکاری آذزبایجان و آمدن به تهران، مدت دو ماه بیکار بود تا اینکه در ۱۳۱۰ ق برای بار دوم به حکومت کردستان، کرمانشاهان، گروس، همدان و مناطق همجوار منصوب شد. وی از همان ابتدای ورود در این مناطق دست به اقداماتی اصلاحی زد که بسیاری از منابع آن دوره و همچنین منابع محلی اقدامات و صفات حمیده او را مورد ستایش قرار داده اند.
  • ۱۳۱۲ ق بعد از دفع آشوبها و شورشها بنا به ضرورت امیرنظام را از حکومت کردستان و کرمانشاهان عزل و به تهران احضار کردند تا به حکومت نواحی چون خراسان یا شیراز که دچار نابسامانی شده بودند فرستاده شود، اما نهایتاً نتیجه ای حاصل نشد.
  • ۱۳۱۳ق مجدداً برای سامان دادن به مناطق کردستان و کرمانشاه به آن ولایات برگشت.
  • ۱۳۱۴ق مأمور دفع اغتشاشات همدان و متعاقب آن کردستان شد در همین دوران پسرش عبدالحسین خان سالارالملک را از سوی خود نایب الحکومه کردستان کرد، و خود مجدداً به پیشکاری ولیعهد محمدعلی میرزا به جای میرزا علی خان امین الدوله به اذربایجان رفت.
  • ۱۳۱۶ ق یکی از مسائل مهم پیشکاری مجدد امیر نظام در تبریز در سال ۱۳۱۶ ق قحطی نان بود که بزرگان و انبارداران وابسته به دربار گندم را احتکار کرده و به فروش نرساندند و این موجب اعتراض مردم در خیابانها و قتل عام بسیاری شد، نهایتاً این شورش به دستور محمدعلی میرزا ولیعهد و به دست امیر نظام گروسی خاموش شد و توانستند مشکل را تا حدودی حل کنند، اما این بار امیر نظام بر خلاف دوره پیشکاری مظفرالدین میرزا که مدتی طولانی در آذربایجان بود، دو سال بیشتر دوام نیاورد، چرا که بین ولیعهد و او اختلاف بالا گرفت و نهایتاً به دلیل نامساعد بودن اوضاع و کبر سن در ذیقعدۀ ۱۳۱۶ از پیشکاری آذربایجان استعفا کرد و از راه قفقاز و ترکستان به تهران رفت.
  • ۱۳۱۷ ق مقارن استعفای امیر نظام از پیشکاری آذربایجان اوضاع ولایت کرمان بر اثر خشکسالی و نیز بی تدبیری آصف الدوله بسیار آشفته بود، پس دولت مرکزی حسنعلی خان را که در دوران کهولت به سر می برد به والی گری کرمان و بلوچستان منصوب کرد، وی در سال ۱۳۱۷ ق وارد شهر شد و مردم در نهایت شور و شعف به استقبالش آمدند. امیرنظام در این ولایات نیز دست به اقدامات اصلاحی زد، به طوری که در کمتر از شش ماه اوضاع آشفته کرمان سر و سامان پیدا کرد.

ذوق ادبی و هنری امیر‌نظام

امیرنظام گروسی در کنار تدابیر سیاسی ـ نظامیش، شخصی صاحب ذوق، شعردوست، سخن شناس، ادیب، فاضل و از جمله نویسندگان چیره دست بود که در شیوه نگارش و انشاء خط روشی ابتکاری و منحصر به فرد به نام «شیوۀ امیرنظام» را برای خود برگزید. همچنین از وی دو اثر ارزنده ادبی به صورت مکتوب به نامهای منشآت و پندنامه یحیویه به جای مانده است که هر کدام نمونه ای از کمال و پختگی و شیوه نگارش او می باشد. هنر بزرگ او در ساده نویسی بود از جمله یادگارهای امیر نظام چاپ کلیله و دمنه است. این کتاب را به اشاره او، به وسیله حاج وکیل اعتمادالممالک تصحیح گردیده و سپس به خط میرزاباقر فخرالکتاب و به نفقه خود امیر نظام چاپ شده است.

از جمله مکتوبات او عبارتند از:

مرگ

امیر نظام گروسی در پنجم رمضان ۱۳۱۷ ق در سن ۸۱ سالگی دیده از جهان بست و بنا به وصیت خودش در باغ ماهان کرمان در جوار شاه نعمت الله ولی در مقبره ای که برای خود بنا کرده بود به خاک سپرده شد.

خانه امیرنظام گروسی


خانه امیرنظام گروسی که در دوره ناصرالدین شاه و در زمان پیشکاری امیر نظام گروسی و توسط وی ساخته شده‌است در سال ۱۳۷۰ توسط سازمان میراث فرهنگی خریداری شد با شماره ۱۷۴۹ در فهرست آثار ملی کشور ثبت گردید. پس از مرمت و بازسازی بنا با حفظ ویژگی‌های معماری و شاخص‌های سنتی بنا به عنوان موزه قاجار مورد استفاده قرار گرفت. این موزه در نزدیکی مقبره الشعرا تبریز که مدفن بیش از ۴۰۰ شاعر نامی از جمله شهریار، قطران، اسدی طوسی، فاریابی و ثقةالاسلام است قرار دارد

امیر‌نظام از نگاه دیگران

حسنعلی خان امیرنظام گروسی جزء معدود رجال خوشنام و درستکار و در عین حال پر نفوذ دوره قاجاریه به شمار می رود، که همواره مورد لطف و عنایت بی چون و چرای همگان از شاه گرفته تا پایین ترین رتبه های درباری و دولتی بوده است. امیر نظام ۶۴ سال از عمر خویش را به طور مستمر در امورات مختلف سیاسی ـ نظامی و فرهنگی صرف خدمت به این سرزمین کرد، در حالی که در این دوره طولانی خدمت، او از بیان حقیقت هیچ باکی نداشته و کوچکترین خیانتی از او نسبت به حکومت مشاهده نشد. او فردی ملی گرا ودر عین متجدد و اصلاح طلب و آشنا به فرهنگ نوین غرب بود. با وجود اینکه مدتی در اروپا زندگی کرد، اما هیچگاه ظواهر زیبای تمدن غرب او را فریب نداد و همچنان سنتهای ایرانی را در هر جایگاه و مکانی که بود حفظ می کرد

میرزا شکر الله سنندجی (فخرالکتاب) صاحب کتاب «تحفه ناصری» می‌گوید: امیر نظام شخصی نجیب و بسیار بزرگ منش و با وجود است. این امیر با تدبیر صاحب شمشیر، خودبینی و خود آرایی و تجمل و تکبر را بسیار مکروه می دانست. و در مورد او شعری نیز گفته بود:

کف جودش چو نیسان بود **** محضرش بی گمان گلستان بود

امیر نظام خان مورد وصف اشخاص معتبری از جمله: بابا مردوخ روحانی مولف کتاب ارزشمند «تاریخ مشاهیر کردستان»، جرج کرزن وزیر امرخارجه آن زمان انگلستان، شیخ محمد مردوخ، عباس اقبال آشتیانی، دکتر محمدجعفر محجوب و...... بود.

امیرنظام گه‌گاهی از روی تفنن به نظم هم می‌پرداخته‌ است. از آثار وی: «منشآت امیرنظام» و «پندنامه» که به خط خود برای فرزندش یحیی نوشته‌ است.

او مبدع شیوه‌ای خاص در خط شکسته به شمار می‌رود

امیر‌نظام در نگاه شاعران

ایرج میرزا شاعر معروف عهد ناصری که در وصف میر نظام اشعاری متعددی سروده است از جمله یکی از آنها :

حسب مرد هنرمند به فضل است و ادب


شکر ایزد که مرا فضل و ادب گشته حسب

مرد آن نیست که بر الصل و نصب فخر کند


مرد آن است کزو معتبر آید منصب

چون امیرالامر صدر اجل میر نظام


معدن دانش و کان هنر و بحر ادب

طلب دولت و عزت ننماید زیراک


دولت و عزت او را بنماید طلب

زرخش تابد مردی چو ستاره ز فلک


ز کَفَش زاید رادی چو شراره ز لهب

دوستانت همه در نعمت و در عیش


دشمنانت همه در محنت و در رنج و تعب

...

ادیب‌الممالک فراهانی نویسنده و مدیر روزنامه های : ادب ، مجلس ، عراق عجم و آفتاب بود که در مدح امیر نظام شعر های فراوانی گفته که گزیده ای از آن:

باغ پیروز و چمن پدرام است


یار در مجلس و می در جام است

فال فرخنده و گیتی به مراد


بخت بیدار جهان بر کام است

بارک الله که امیرم گه رزم


در یکی بیشه دو صد ضرغام است

کلک تو طوطی شکر شکن است


رمح تو ماهی بحر آشام است

از لبت هرچه تراود مطبوع


گر همه لطف ، و گر دشنام است

...

رحیم معینی کرمانشاهی نیز می گوید

از امیر نظام گروسی


گوش کن قصه ای و، پند گیر

بود حاکم به شهر کرمانشاه


تا نظامش دهخد به هر تدبیر

اتفاق افتاد دزدی را


بگرفتند و به همان تقصیر

بکشادند، سوی دیوانش


بنهادند پاش در زنجیر

چون به نطعش نشاند جلادی


به تضرع فتاد نزد امیر

شوخ طبعی میان مجلس بود


معترض شد به آن امیر کبیر

که امیر نظام میگوید


سخنی آخر ای رفیق بصیر

هر کس هر چه هست من باید


به زبان ناورم کلام حقیر

با ادب گوی هر چه می گویی


با ادب با شو کس مکن حقیر

پانویس



علی‌رضا خان گروسی

علی‌رضا خان گروسی (زاده بیجارگروس - درگذشته ۱۳۲۹ه.ق( کرسف) یکی از حکام پر نفوذ منطقهٔ گروس بود. او فرزند زین العابدین خان گروسی بود.

محتویات

زندگی‌نامه

علی‌رضا خان از حاضرين ركاب ناصرالدين شاه قاجار و ماموريتی سرحدات را داشته است. وی از صاحب منصبان كل توپخانه ايران بوده است. و در زمان ناصرالدين شاه قاجار به عنوان امير تومانی رسید.

علی‌رضا خان پنج بار به طور متوالی به‌عنوان حاکم گروس برگزیده شد که اولین بار به دست امیرنظام گروسی انتخاب شد و حکومت منطقه گروس که به صورت ارثی به خاندان امیرنظام گروسی تعلق داشت به او واگذار گردید. علی‌رضا خان در گروس خدمات زیادی کرد اما تغییر رفتار او با مردم منطقه و درگیری‌هایش با خان‌ها و ... باعث شد مردم و کسبه از او به دربار شکایت کنند، سيدحسين مشيرالسلطان در شوال ۱۳۲۰ ه.ق جانشین علی‌رضا خان شد، وی از ترس علی‌رضا خان وارد گروس نمی‌شود و به جای خود نايب الحكومه به گروس می‌فرستد كه علی‌رضا خان نايب الحکومه را گرفته و به چوب بسته و به تلگرافخانه صدر اعظم هم اعتنايی نكرد تا اينكه میرزاعلی‌اصغر اتابک (امین السلطان) صدراعظم مظفرالدين شاه قاجار پنجاه سوار از تهران فرستاد تا علی‌رضا خان را دستگير و به تهران بياورند كه اينگونه نيز شد و او را تبعيد كردند و بعد از اين واقعه مشير السلطان چندين ماه ديگر نيز حكومت كرد تا اينكه در ربيع الاول سال ۱۳۲۱ ه.ق خلع و مرتضی قلی خان صدق‌الدوله به حكومت گروس رسيد، بعد از صدق الدوله بار دیگر مشيرالسلطان حاکم گروس شد، علی‌رضا خان بعد از تبعید برای چهارمین مرتبه حکومت را در دست گرفت، شاهزاده يمين الدوله ضل‌السلطان در ماه شوال سال ۱۳۲۷ ه.ق از طرف وزارت داخله جانشین علی‌رضا خان شد، و سرانجام علی‌رضا خان برای پنجمین بار در اواخر ربيع‌ الاول سال ۱۳۲۹ ه.ق حاکم گروس شد.

انقلاب مشروطه

در سال ۱۳۲۵ ه.ق در انجمنی كه به نام انجمن خدمت تشكيل شده بود وی نيز مانند ساير حکام مستبد ايران و درباريان قاجار به اين مجلس رفت و سوگند ياد كرد كه به مشروطيت وفادار بماند و در راه اقتدار و حفظ آن از جان مايه گذارد. اما بعد از اینکه علی‌رضا خان برای پنجمین بار حاکم گروس شد گروس در اوج نا امنی و آشوب و غارت‌زدگی بود و همچنين شورش سالارالدوله قاجار به ادعای سلطنت محمدعلی شاه نيز به اوضاع آشفته گروس افزود و از آنجا كه سالارالدوله با علی‌رضا خان روابط دوستانه داشت لذا علی‌رضا خان جهت كمک به وی و مهيا كردن لشكر و اردوی نظامی از هيچ كاری دريغ نكرده و تا توانست از مردم باج و خراج گرفت و معادل بيست و پنج هزار تومان از ماليات گروس ماخوذ نموده و تقديم به اردوی سالار الدوله نمود و برای پشتيبانی از سالارالدوله به مشروطيت پشت كرده به طوری كه به سالارالدوله تلگراف کرده و می‌نويسد:

ای مرا تو مصطفی من چون عمر


از برای خدمتت بندم كمر

و در همين بحبوحه يعنی مرداد ماه سال ۱۳۲۹ ه.ق ولايت گروس ضميمه كردستان و كرمانشاهان می‌گردد و به سردار ظفر بختیاری و نصیر خان سردار جنگ سپرده می‌شود و علی‌رضا خان گروسی از حكومت گروس معزول می‌گردد وی پس از معزول شدن از حكومت در دهم شعبان ۱۳۲۹ ه.ق با تعدادی سرباز و سوار توپچی در محله فيض آباد به خانه حاج حسن‌خان كلانتر وارد و به اردوی سالارالدوله ملحق شد هنگاميه كه وی وارد اردوی سالار الدوله شد او سوار و اردوی آنچنانی نداشت به طوری كه علی‌رضا خان خود گفته بود اگر من نمی‌شدم نه كردستان تسليم و نه اردو برايش جمع می‌شد ضمنا افتخارنظام گروسی نيز كه فرمانده سواره نظام گروس بود به دستور دايی خود علی‌رضا خان با استفاده از نيروهای دولتی جهت اردوی سالار الدوله از مردم گروس باج و خراج بسياری گرفت و به جای آنكه حافظ جان و مال مردم گروس باشد باعث خرابی و ويرانی گروس گرديد سالارالدوله كم‌كم قدرت گرفته و تا حوالی ساوه پيش آمده و كسی توان مقابله با سپاه وی را نداشت و به سوی تهران در حركت بود در سوم شوال ۱۳۲۹ ه.ق سردار ظفر و سردار جنگ در نزديكی ساوه به جنگ با سپاهيان سالار الدوله پرداختند كه در ميان سپاهيان سالارالدوله سوران علی‌رضا خان گروسی نيز بوده‌اند که شکست خوردند و بازماندگان نبرد گریختند.

وقایع آذربایجان

در جريان و قايع آذربايجان كه در آغاز سال ۱۳۲۸ ه.ق به رهبری ستارخان و باقرخان به وجود آمد. علی‌رضا خان گروسی نيز فعالانه در راه آزادی ملت شركت داشت اينگونه كه در جريان قيام ستارخان سردارملی و باقر خان سالارملی در آغاز سال ۱۳۲۸ ه.ق نيرويی به فرماندهی و تحت فرمان رحيم‌خان به جنگ ستارخان شتافت به صورتی كه او را در اردبيل محصور كرده و در حال خاموش كردن اين قيام بود كه دو نيرو يكي به سرداری سردار محيی از راه انزلی و يكی به سرداری سردار بهادر بختياری و یپرم‌خان از راه قزوين به جانب آذربايجان براي كمک به ستارخان شتافتند و در اين ميان حاج علی‌رضا خان گروسی امير تومان هم در هفتم محرم ۱۳۲۸ ه.ق وارد سراب شد و به جانب اهر حركت كرد تا به همراهی سیصد سوار از گروس كه داوطلبانه به لشگر دولتی پيوسته بودند ستارخان را آزاد سازند و اين گونه نيز شد و اينان هم دليريها و جان فشانيها نمودند تا آزادگی را به ايران باز گردانند

مرگ

علی‌رضا خان گروسی در سال ۱۳۲۹ هجری قمری در جنگ و درگیری با جهانشاه‌خان امیرافشار در کرسف جزو ولایت گروس کشته شد.



فاضل‌خان گروسی


میرزا محمد معروف به فاضل‌خان گروسی (زاده ۱۱۹۸ ه. قمری بیجار گروس درگذشته۱۲۵۹ تهران) ادیب و شاعر دوران قاجار بود. او از طایفهٔ بایندر ترکمان منطقهٔ بیجار بود

زندگی‌نامه

فاضل‌خان گروسی در دوران حکومت فتحعلی شاه قاجار می زیسته است، او در کودکی پدر خود را از دست داد، چندی پس از مرگ پدر، به عراق و مناطق دیگر سفر کرد و خط و انشایی فراهم آورد. پس به تهران آمد و به وسیله فتحعلی خان صبا به دربار راه یافت و جزو غلامان خاص درآمد و به فرمان شاه تحت نظر و تربیت صبا مشغول تحصیل شد؛ و در پنج سال چنان معلوماتی از علوم زمان بدست آورد که شاه چون فضایل او را دید لقب " فاضل خان " به او داد و به سمت جارچی باشی، یعنی رئیس و سرکرده منادیان دربار، منصوب شد. او چند سال جزو منشیان مخصوص شاه کار می‌کرد و در سفر و حضر ملتزم رکاب بود و چون بیانی خوب داشت، قصایدی را که فتحعلی خان ملک الشعراء و دیگران در مدح شاه می‌سرودند حفظ و رعایت می‌کرد و بدین مناسبت تخلص شعری خود را نیز راوی قرار داد.

دیدار با پوشکین

در روز آدینه، ۲۴ رجب سال ۱۲۴۴ ه. ق (۳۰ ژانویه ۱۸۲۹ م) واقعه ناگوار قتل گریبایدوف، سفیر روس در تهران پیش آمد، و هفت ماه بعد شاهزاده خسرومیرزا، یکی از پسران کهتر عباس میرزا نایب السلطنه، با هیئتی برای عذرخواهی مامور دربار روسیه شد. فاضل خان هم جزو این هیئت بود.

هیئت نمایندگی خسرو میرزا در راه قفقاز به پوشکین، شاعر نامی روس، برخورد که با آرتش ژنرال پاسکویچ به میدان جنگ با عثمانی می‌رفت.

پوشکین شرح این ملاقات را در سفرنامه ارز روم چنین آورده است:

«عجله داشتم که هر چه زودتر به تفلیس برسم...... منتظر شاهزاده ایران بودند. در نزدیکی ده کازبیک (قاضی بیگ) با چند دستگاه کالسکه برخوردیم و راه چون تنگ بود، بند آمد. در آن میان که وسائطه نقلیه از کنار هم رد می‌شدند، افسر نگهبان به ما گفت که وی شاعر دربار ایران را بدرقه می‌کند و به خواهش من مرا به فاضل خان معرفی کرد. به کمک مترجم خواستم به تعارفات پر آب و تاب شرقی بپردازم. اما چقدر شرمنده شدم وقتی که فاضل خان شیرینکاری نابجای مرا با فروتنی ساده و مودبانه‌ای پاسخ داد و اظهار امیدواری کرد که باز در پترسبورگ مرا ببیند و تاسف خورد که آشنایی ما طولانی نبود. ناچار شدم این لحن شوخی پر افاده خود را عوض کرده، با عبارات معموله اروپایی با او سخن گویم. این پیش آمد باید برای ما روسها درس عبرتی باشد که شوخی و مسخرگی را کنار بگذاریم و من خود از این پس درباره کسی از روی کلاه پوستی و سر انگشتان خضاب کرده اش قضاوت نخواهم کرد



غلامعلی بایندر

دریابان غلامعلی بایندر (۲۳ آذر ۱۲۷۷ تهران - ۳ شهریور ۱۳۲۰ خرمشهر) فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی ایران بود، که در جریان درگیری‌های میان قوای ایران و انگلستان در جنگ جهانی دوم در تاریخ ۳ شهریور ۱۳۲۰ کشته شد

 

غلامعلی بایندر فرزند دوم علی‌اکبر بایندر که سال ۱۲۷۷خورشیدی در تهران متولد گردید. پدرش‌ علی‌اکبر بایندر ملقب‌ به‌ دبیر دربار از سران‌ طایفه بایندر بیجارگروس بود. جد غلامعلی بایندر (لطفعلی‌خان‌) چهار پسر داشت‌، علی‌اشرف‌ خان‌ معروف‌ به‌ امیرمعزز، علی‌اکبر خان‌، قاسم‌سلطان‌ و فتحعلی‌خان‌، علی‌اکبر بایندر هم صاحب چهار پسر به نام‌های غلامعلی، غلام‌حسین‌، نصرالله‌ و یدالله بود.

تحصیلات

وی تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه دارالفنون به پایان رسانده و سال ۱۲۹۹ از مدرسه نظام مشیرالدوله با درجه ستوان‌دومی فارغ‌التحصیل شد. غلامعلی بایندر در مدرسهٔ نظام مشیرالدوله، در دانشکدهٔ توپخانهٔ پواتیه و فونتن بلو و دانشگاه جنگ پاریس و نیروی دریائی ایتالیا تحصیلات نظامی را به پایان رساند.

افتخارات

وی در ۱۳۰۱ در جنگ با اسماعیل آقا سیمیتقو مشارکت نمود و به خاطر رشادت و فداکاری در نبرد شکریازی، نشان ذوالفقار که عالیترین نشان نظامی ایران بود را دریافت کرد.
وی از سال ۱۳۱۰ فرماندهٔ نیروی دریائی شاهنشاهی ایران شد.

اظهارات بایندر در جزیرهٔ تنب بزرگ

به دنبال شکست مذاکرات ایران و انگلیس دربارهٔ بازپس‌گیری جزایر سه‌گانهٔ ایران، مقامات دولتی و نظامی ایران در سال‌های ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ میلادی از جزایر تنب دیدار کردند. دراین بازدیدها دریادار «بایندر» فرماندهِ وقت نیروی دریایی ارتش ایران پس از گفتگو با ساکنان جزیره به مقامات نظامی بریتانیا اظهار داشت که جزیره‌های تنب و ابوموسی، بخشی از سرزمین ایران است

غائلهٔ شهریور ۱۳۲۰

در این روز، دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی جنوب، در بازگشت از آبادان با گلوله‌های ناو انگلیسی روبرو شد. ناوچه‌های غافلگیرشده غرق شدند. گروهی از افسران و ناوی‌ها کشته شدند.

دریادار بایندر، همراه با سروان مکری‌نژاد، برای چاره‌اندیشی و آماده‌باش به ستاد نیروی دریایی جنوب، به سوی خرمشهر به راه افتادند ولی پیش از آن که به خرمشهر برسند، با آتش ناگهانی مسلسل‌های انگلیسی از پای درآمدند.

پس از مرگ درجهٔ او به دریابانی ارتقا یافت و یکی از ناوشکن‌های نیروی دریایی به یاد او نام‌گذاری شده است

کتاب

وی دارای آثار متعددی از جمله کتابی به نام خلیج فارس می‌باشد



 

امتیاز :  ۲.۶۰ |  مجموع :  ۵

برچسب ها
    6.1.7.0
    V6.1.7.0