مشاهیر گروس شاعران

شاعران


استاد علی اصغر فریدونی 

 


علی اصغر فریدونی در سال 1326 در شهرستان بیجار دیده به جهان گشود ، تحصیلات ابتدایی و سیكل اول دبیرستان را در بیجار و سیكل دوم را درهمدان به پایان رساند و در مدت تحصیل در همدان ، از راهنماییهای شاعر بلند پایه ی كرد ، مرحوم استاد گلشن كردستانی بهره ها برد و پس از اخذ دیپلم به دانشگاه تبریز راه یافت و از محضر اساتید بزرگی همچون دكتر منوچهر مرتضوی ، ادیب طوسی ، ترجانی زاده ، قاضی طباطبایی و دكتر خیامّپور بهره های فراوان برد و به اخذ مدرك لیسانس در رشته ی زبان و ادبیات فارسی موفق گردید . او پا به پای تحصیلات دانشگاهی در انجمن ادبی شهریار تبریزی از محضر شاعر بزرگ معاصر استاد سید محمد حسین شهریار و دیگر شاعران آن دیار از جمله : یحیی شیدا مدیر روزنامه ی مهد آزادی و مفتون امینی ، استفاده ی فراوان برد و در شاعری تخلص « آرش » را برگزید . پس از فراغت از تحصیل ، در زادگاه خویش شغل دبیری را انتخاب نمود و اكنون یكی از دبیران موفق دبیرستان های بیجار در رشته ی ادبیات فارسی است .

از آقای فریدونی اشعاری پراكنده در مطبوعات كشور به چاپ رسیده است و ایشان ، اكنون كتابی درباره ی امیر نظام گروسی در دست تألیف دارد .

نمونه ی اشعار : تضمینی از یك غزل حافظ

« فراق »

دلم گرفت ز بس دیده ام فراق 

غبار راه شدم بعد كاروان فراق

مرا هواست كه گویم ز داستان فراق

« زبان خامه ندارد سر بیان فراق »

« و گرنه شرح دهم با تو داستان فراق »

در آرزوی تو ای یا بی نظیر و مثال

مرا کشت بسی روز و ماه و هفته و سال

فغان كه بود سرورم همه سرور محال

« دریغ مدت عمرم كه بر امید وصال »

« به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق »

دو چشم خود كه به به دیدنش نیالودم

تنم كه جز به ره عاشقی نفرسودم

دلم ، كه كلبه ی شعر و ترانه ی بنمودم

« سرم ، كه بر سر گردون به فخر می سودم

« براستان كه نهادم بر آستان فراق »

در آرزوی چه دیگر زند دلم پر و بال ؟

كدام امید تواند مرا كند خوشحال ؟

چگونه قصه سرایم فسرده و بی حال ؟

« چگونه باز كنم بال در هوای وصال ؟ »

« كه ریخت مرغ دلم پر در آستان فراق »

نشست كشتی آمال من به مردابی

كسی بر آتش دل از وفا نزد آبی

فسرد مرغ دلاویز دل زهر تابی

« كنون چه چاره كه در بحر غم به مردابی »

« فتاده زورق صبرم ز بادبان فراق »

نماند بهر من ای همرهان ندیم و حبیب

خبر ز درد دل من نیافت هیچ طبیب

ز زندگی نشینیدم بجز ریا و فریب

« رفیق خلیل خیالیم و همنشین شكیب »

« قرین آتش هجران و هم قران فراق »

به دل نماند آرزوی هیچ دیار

ز بس كشید دلم انتظار یك دیدار

ز درد عشق شدم آتش فسرده شرار

« ز شور شوق دلم شد كباب و دور از یار »

« مدام خون جگر می خورم ز خوان فراق »

منم چو سالك گم كرده ره به معبر عشق

حدیث گم شده در خاطرات و دفتر عشق

شد آسمان دلم روشنا از اختر عشق

« فلك چو دید سرم را اسیر چنبر عشق »

« ببست گردن صبرم به ریسمان فراق »

به جان « آرش » عاشق شرر شدی حافظ

مرا امید شدی بال و پر شدی حافظ

به راه عشق مرا راهبر شدی حافظ

«به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ»

« به دست هجر ندادی كسی عنان فراق »



علی احسان فریدونی



عمده آثار شعری ایشان کلاسیک بوده و در قالب غزل است ، هم اکنون یک مجموعه دوبیتی و رباعی (طنز عاشقانه) با نام رباتی ها در دست انتشار است.

نفر دوم جشنواره طنز استان کردستان سال 91

برگزیده ی دومین جشنواره بین المللی شعر فجر در سال 86

نفر اول مرحله استانی سومین جشنواره بین المللی شعر فجر

برنده سه دوره متوالی کنگره کشوری شعر دفاع مقدس

برنده سه دوره ی جشنواره ی استانی شعر وحدت

مسئول انجمین ادبی بسیج هنرمندان استان کردستان

دبیر سه دوره ی جشنواره ی منطقه ای شعر انتظار

داور چندین دوره ی جشنواره ی شعر منطقه ای و کشوری

نفر اول بخش بین الملل ، اولین جشنواره ی بین المللی شعر کوردی رضوی

انتشار چنیدین مجموعه ی مشترک

انتشار دو مجموعه کتاب شعر (گاهی به سرم می زند آدم) ( سلام ای ماه مادر زاد)

اساتید:

علی اصغر فریدونی

محمد علی بهمنی

ارباب هشتم

یــک پای مــن در مشــهدوپای دگر قم                      آواره کـــویــت شــــدم اربــــــاب هشــتم

آوارگـی رابـــا تـــو آقــــــا می پذیــرم                     ای وای از زخــم زبــان وحــــرف مردم

آنقدر صحن وبارگاه تو شــلوغ اســت                      در ازدحــام خـــانه ات گـــم می شوم گم

افسوس دور افتــــاده ام از آن بهشتـت                      نــفرین بــه نفـس سرکش ولعنت به گندم

من جنبه خــــــندیدنت را دارم آقــــــا                       لب باز کن ســــــلطان من قدری تبســـم

نام تو وخون اشک من یعـــنی ارادت                       دســـــت من ودامان تــو یعنـــی تفاهـــم

رو برمگردان تا ابد آقـاترین مــــــرد                       زین کشتی لرزان وســـــرتاسر تلاطـــم

ای چشم هایت مـستی آور تر زانگور                      یک قطره در کامم بریز از اصل آن خم





حسن معمار متخلص به (( سخن )) در سال 1344 در شهرستان بیجار چشم به جهان گشود، تصحیلات ابتدایی و متوسطه را در بیجار تا دریافت دیپلم به پایان رساند. ایشان از همان اول نوجوانی دارای قریحه ای سرشار و طبعی لطیف و پر از شور و احساس بود که با گذشت زمان و مطالعه دیوان شعرای بزرگ به ویژه آثار سعدی و حافظ ذوق و طبعش شکوفا گشت و به سرودن اشعار در قالب های مختلف پرداخت. از سال 1367 همزمان با تاسیس انجمن شعر ( فاضل خان گروسی ) و عضویت او در آن انجمن از محضر استاد (( چراغعلی پور )) نکته های ادبی فراوانی آموخت و در سال 1370 منظومه شمسی(( ای حمزه عرب )) خطاب به کوه عرب بیجار را با مقدمه ی آن استاد فاضل سرود که مورد استقبال اهل ادب قرار گرفت و در سطح استان کردستان در تیراژ وسیعی منتشر گشت. این شاعر حساس و نازک بین ، در واقع زبان حال انسانهای دردمند عصر ماشین را که فقر معنویت به سر می برند به گونه ای بسیار هنرمندانه با زبان شعر منعکس نموده است.لطافت این منظومه ی زیبا ، یادآور (( حیدربابای )) مرحوم استاد سید محمد شهریار است. حسن معمار به کردی هم شعر سروده و اصولا بزرگترین وظیفه خود را سرودن شعر با زبان کردی میداند.

ایشان در میان شعرای متاخر یه میرزاده عشقی ، شهریار و عماد خرسانی علاقه بیشتری دارد و خلق و خوی آن سه شاعر نامدار را پسندیده است. او در کسوت آموزگاری یکی از فرهنگ سازان منطقه گروس به شمار نمی آید و اشعارش از استحکام و محتوای بالایی برخوردار است.

نمونه اشعار:

گمشده

راه مقصد در کویر پر خطر گم کرده ام کاروان را در دل کوه و کمر گم کرده ام
ظلمت و وحشت در این وادی مرا همره شده عقل خود را در دل خوف و خطر گم کرده ام
هر قدم در راه وصلی می نهم هجری شود عمر خود را با شتابی چون شرر گم کرده ام
آسمان هم ماه خود را از ره من برگرفت رهنمای صادقی همچون قمر گم کرده ام
هر دمم افسوس و آه و وحشت از بی حاصلیست حاصلم را چون درختی بی ثمر گم کرده ام



  • حجت الاسلام مرحوم شیخ علی اکبر کوماسیان متخلص به (( اکبر )) فرزند ملک محمد در آبان 1328 خورشیدی در روستای حسن تیمور از بخش پیرتاج گروس به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در همان روستا از مکتبخانه و مدرسه ی دولت شروع کرد، و چون ادامه تحصیل او در روستا مقدور نبود ، راهی شهر بیجار گروس شد و به تجصیل علوم دینی پرداخت و سالها در محضر حجه الاسلام مرحوم شیخ حسینعلی رحمانی ، ادبیات، منطق، فقه، و حدیث آموخت و بهره های فراوان برد و در ضمن تحصیل ، تبلیغ دین و وعظ و ارشاد مردم پرداخت.
  • شیخ علی اکیر کوماسیان از همان اوان کودکی که در مدرسه درس می خواند به شعر و شاعری ، سخت دلبسته و علاقمند بود و گاه گاهی بر اساس ذوق و استعداد خدادادی به سرودن شعر می پرداخت. او پس از سی سال سابقه ی آشنایی با شعر و ادب پارسی و بهره گیری از مایه های ادب زبان عربی، به ویژه در زمینه علوم قرآنی و حدیث ، یکی از شعرای نامدار و ارزشمند دیار گروس به شمار می رود. آن مرحوم که در زمینه های: قصیده ، رباعی ، مثنوی ،ترکیب بند ، ترجیع بند ، مستزاد و تضمین طبع آزمایی کرده ، بیشتر علاقمندی خود به غزل به سبک عراقی نشان داده و از شیوه و ذهن زبان حافظ نیز تاثیر پذیرفته است.
  • (( دیوان شعر )) او که هنوز به چاپ نرسیده، بیش از بیست هزار بیت دارد. غیر از مجموعه اشعار روان و دلپذیرش ، صاحب آثاری در ادبیات و تاریخ است که هیچ کدام از آنها تا کنون چاپ و منتشر نشده است. این شاعر خوش ذوق ، در کنار وعظ و تبلیغ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، مدتی در هیئت هفت نفری تقسیم زمین سپس در نهضت سواد آموزی به انجام وظیفه مشغول بود و چند سالی هم در سازمان عقیدتی - سیاسی نیروهای انتظامی ، عهده دار وظایف خطیر فکری و فرهنگی بود تا اینکه در تاریخ 1380/04/23 ضمن یک ماموریت اداری ، در حادثه رانندگی مصدوم گردید و بعد از یک هفته معالجه ، سرانجام در سی ام تیرماه 1380شمسی دار فانی را وداع کرد و به علم بقا شتافت
درّ ثمین ما گروس

خوشا به خاک چو درّ ثمین ما گروس                به دشت و دامن کوه و زمین ما گروس
به روح سبز بهار به آب جاری رود                    به سرزمین خوش و دلنشین ما گروس
نسیم خلد وزرد بر مشام جان هر دم                         ز باغ پر ز گل عنبرین ما گروس
به ماه خرّم اردیبهشت و فروردین                         دهد نشاط به قلب حزین ما گروس
به گوش دل شنوی از سروش عالم غیب                سرود روضه ی خلد برین ما گروس
شکوه صنع خدا نگر به دیده ی دل                         ز مرغزار پر از یاسمین ما گروس
ز فضل خالق (( اکبر )) قرین شادی باد                     روان مردم پاک و متین ما گروس




ابوالقاسم آقامیری فرزند علی در سال 1323 در روستای نگارستان گروس به دنیا آمد و تا دوازده سالگی در آنجا به سر برد و آنگاه به روستای گنبد مهاجرت کرد و پس از سالها اقامت در آنجا سرانجام در سال 1368 در شهرستان بیجار ساکن گردید.

اشعار آقامیری بیشتر مشتمل بر مداحی و مراثی اهل بیت ( ع ) است. گلچینی از اشعار او تحت عنوان (( گلچین اشعار پدر ))  توسط فرندش علی اوسط آفامیری جمع آوری گردیده  و در زمستان سال 1381 خورشیدی چاپ و انتشار یافته است.

نمونه ای از ابیتات شاعر

ارمغان خاطرات خویشتن          از برای عارفان اهل فن

خاطرات روزهای ماندنی          خاطراتی یادگاری خواندنی

شهر بیجار و حوالی های شهر          پر زآب است و ز استخر و ز نهر




رضاعلی چراغغعلی پور

رضاعلی چراغغعلی پور ، فرزند علی در سال 1317 خورشیدی در بیجار ، متولد شد؛ تحصیلات ابتدایی را در دبستان شاپور بیجار با مدیریت شادروان (( سید احد الله فرزانه )) تمام کرد. و دوره اول و دوم متوسطه را در دبیرستان پهلوی با مدیریت زنده یاد مرحوم (( محسن خان حکمت منش )) در سال 1338 در رشته ادبی به پایان رسانیدع و به اخذ مدرک دیپلم ادبی تائل گردید. شایان ذکر است که مرحوم فرزانه و حکمت منش از فرهنگیان باسابقه و خوشنام و از بنیانگذاران مدارس نوین در بیجار بودند؛ یاد و خاطره انها گرامی باد.

او در همان سال به سمت آموزگاری، به استخدام اداره اموزش و پرورش درامد و مدت پنج سال در روستاهای تابعه بیجار تدریس نمود و در سال 1343 به شهر منتقل و به سمت دبیری دبیرستانهای بیجار منصوب و به ندریس ادبیات فارسی، عربی،فلسفه،منطف و علوم دینی پرداخت. در سال 1349 به تبریز منتقل و در دانشگاه آذرآبادگان در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل ادامه داد، و در سال 1354 با امتیاز رتبه اول از بین تمام دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای ایران با اخذ درجه لیسانس نائل گردید، و در همان سال به زادگاه خویش (( بیجار گروس )) با هدف خدمت مراجعه نمود. و با تجربه فراوان و اندوخته های مطالعاتی خود برای جوانان بیجار در دبیرستانها به تدریس ادامه داد، و در پاییز 1364 و با 25 سال سابقه خدمت فرهنگی، با تقاضای خودش به افتخار بازنشستگی نائل آمد و از آن پس به کار و فعالیت در زمینه های مختلف، عمر خود را وقف خدمت به مردم آنئ دیار نمود.

ایشان به علت صداقت در عمل و جد و جهد فراوان در انجام وظیفه، بارها و بارها  مورد تشویق مقامات و مدیران کل و روسای ادارات اموزش و پرورش قرار گرفته به دریافت نشان لیاقت وزارتی مفتخر شده است. وی علاوه بر حضور فعال در کارهای عمرانی (( طراحی و نظارت پروژه های مختلف )) به عنوان کارشناس دادگسنری بیجار نیز فعالیت داشت و نیز کانون بازنشستگان آموزش و پرورش بیجار را بنیانگذاری کرد و همچنین در شمار افراد تشکل سبز گروس و از مروجان آن بود. علاوه بر این با کمک جمعی از ادیبان بیجار، انجمن ادبی امیرنظام گروسی را تاسیس نمود و نام خود را در کارنامه افتخارات این شهر ثبت نمود. و در تاریخ پانزدهم اردیبهشت 1383 بعد از تحل یک دوره بیماری سهت که صبورانه آن ار تحمل می کرد، جان به جان آفرین تسلیم کرد و در میان حزن و اندوه جمع کثیری از فرهنگیان و هنرمندان و ادیبان در زادگاه به خاک سپرده شد.

نمونه اشعار مرحوم چراغعلی پور

 

غزلی به یاد حافظ

ما نظر باز به هر سو نظری باز کنیم         شاهبازیم و به عالم همه پرواز کنیم

عاشقانیم و جفا دیده هر تیر بلا            جنگ، با وسوسه شعبده پرداز کنیم

قدحی ز آن می خوبان به کف آریم بسی      سرکشی را ذ طرب با فلک آغاز کنیم

طلب وصل و هم آغوشی دلدار همین      آرزویی است خدایا به تو ابراز کنیم

نیست آن یار مگر جلوه گه اهل نظر           که به حسن نظرش، چنگ سخن ساز کنیم

مهرورزیم و در این ره سروجان باخته ایم         زعش و دلبختگی ماه اعجاز کنیم

درسرا پرده اسرار چو ما را ره نیست      کی توانیمد همی کشف چنان راز کنیم

پیرو مکتب عشقیم و در اقلیم وجود   جان فدای نفس حافظ شیراز کنیم

 

 

نجف خان بایندر گروسی یکی از شاعران نامی عرصه ی شعر و ادب کردی است که در سال 1227 ه ق در گروس متولد گردیده و در سال 1300 ه ق در نجف آباد بیجار گروس از دنیا رفته است. نجف خان پسر قلی خان از طایفه بایندری است که با شاعران مشهور کرد از قبیل میرزا شفیع خان قبادی و الماس خان کلهری، دوستی و رفاقت داشته است. از جمله ی مثویهای او به زبان کردی (( خسرو شیرین )) و (( شهنامه ی کردی  )) است.

نمونه ای از شعر نجف خان بایندر کتاب پیشین ص 46 و 49

 

نه مانه هه موو ترفه ی ویژه یه    نموونه ی چامه ی ئه‌و بویژه‌یه

        ژناز لیشان بو،ژنان لیشان بو        صه‌دکه نیشانه ی به لکیس لیشان‌بو

                                                                    ئاخر که م شه رطی هه‌ر خدیشان بو   خاسان تا خراو فریوپیشان



صمد توسلی

   



مرحوم قیدارخان فاضل نیا، ادیب و شاعربیجاری


    مرحوم شادروان استاد قیدارخان فاضل نیا متخلص به «فاضل» فرزند اسمعیل خان واز نوادگان فاضل خان گروسی، در26 اسفند سال 1303 شمسی در شهر بیجار دیده به جهان گشود . ایشان ذائقه شعر و شاعری را از جد خود فاضل خان گروسی، ادیب و شاعر ونویسنده کتاب«انجمن خاقان» به میراث بردند و در طول دوران عمر خود اشعاری مشتمل بر غزلیات، قصاید، رباعیات، دوبیتی ها، ترجیع بند و ترکیب بندها و نثر و نمایش سروده اند . آثار باقیمانده از این استاد گرانمایه بیشتر جنبه اجتماعی و بیان حالات و روحیات درونی و درد آشنای او را دارد . هم اکنون فرزندان قیدارخان فاضل نیا در تلاشند تا در آینده، میراث ادبی و ارزشمند ایشان را چاپ و در اختیار عموم علاقمندان به هنر شعر و شاعری و افراد قدردان قرار دهند . استاد در تاریخ12آبان ماه1389 شمسی در زادگاهش بیجار دار فانی را وداع و به دیدار یگانه معبود خود شتافتند . روحش شاد و نامش ماندگار .

 

« غزلی از قیدارخان فاضل نیا »

من ندانم به چه مقصود بدین دهر خراب آمده ام           با دل پرشرر و چشم پر آب آمده ام

از کجــا آمده ام، آمـدنم بهـر چه بود           بسر سیل قضا همچو حباب آمده ام

عرصه عالم علیا  نه مقام چو منی است          جغدم و بر سر این  بام خراب آمده ام

مگر از کتم عدم این همه ی راه دراز          بهر جان کندن و مردن  به شتاب آمده ام

به هوای سر و روی تو  به سرحد وجود          با دلی سوخته و سینه کباب آمده ام

گر شدم درد کش میکده  منعم نکنید          پیر این دیرم و با یاد شباب آمده ام

قهر طوفان حوادث پر و بالم بشکست          مرغ بی بال و پر و خانه خراب آمده ام

خسته از رنج ره و محنت دوران وجود          تا ابد بیخود و مدهوش به خواب آمده ام

گر چه خون میخورم از جبر طبیعت چه کنم           بهر سودای تو  با رنج و عذاب آمده ام

فاضل از بخت بد خویش سخن ها دارد          لیک لب بسته و در قید حجاب آمده ام


Average :  2.00 |  Submitted :  3

Tags
    6.1.7.0
    V6.1.7.0